غروب دلتنگ
نویسنده : جعفر موسوی::
85/7/3:: 8:52 عصر
سلام شما هم مثل من دلتون میگیره من زیاد دلم میگیره وقتی به غروب نگاه میکنم و قتی به مناظر پاییزی و زمستونی نگاه میکنم البته نه این که بدم بیادا نه من این جور مناظر رو دوست دارم عاشقشم دوست دارم تنها باشم و تو تنهاییم برم تو رویا یک جای دور یک جایی غیر از این دنیا یک دنیای مجازی و ساختگی که هر جور بخوام باشم هر جا که میخوام برم وقتی با خودم حرف میزنم بهم نگن دیوونه و قتی چیزی رو بلد نیستم مسخرم نکنند بهم نگن خنگ یک جای زیبا پر از درخت رود و دریا مناظر دل انگیز همه جا تمیز و سر شار از پاکی برم یک جا بشینم و با خدای مهربونم صحبت کنم چون آرامش میگیرم یک ارامش عجیب آره من دوست دارم تو همچین جایی باشم کاش میشد شاید وقتی مدم برم اونجا یعنی خدا کنه اون جا اون دنیای رویایی بهشت هست